ردپاي يك خاطره

ردپاي يك خاطره

آموزنده ، سرگرمي

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:








عجیب ترین وصیتنامه های دنیا

عجیب ترین وصیتنامه های دنیا

 

http://stages-pregnancy.com/wp-content/uploads/2011/08/Importance-of-a-Will1.jpg

 

عده ای هستند که بعد از مرگ خود برای انتقام یا برای مشهور شدن یا به علت نداشتن هیچ وارثی وصیت هایی میکنن که مورد تعجب همگان میشود.در زیر تعدادی از این وصیت های عجیب را میخوانیم:
 
1-بچه بیشتر بیاری ارث را میبری:چارلز وانس میلر،در سال 1926 درگذشت،او یک وکیل بود اما هیچ وارثی نداشت به همین علت وصیت کرد تا اموالش را بفروشند و به زنی که بیشترین بچه را به دنیا آورده بدهند.در این رقابت چهار زن با به دنیا اوردن 9 فرزند به مقدار مساوی از دارایی های میلر برخوردار شدند.او با مرگ خود باعث شد 36 بچه زندگی خوبی داشته باشند.

2- روزی یک شاخه گل: جک بنی یک از کمدین های بزرگ آمریکا،بسیار عاشق همسرش بود.او وصیت کرد بعد از مرگش هر روز یک شاخه گل رز به درب خانه همسرش ببرند.این کار به مدت 9سال انجام شد تا سرانجام او نیز درگذشت.

3-همه چیز مال سگم:الکساندر مک کویین یکی از طراحان خوب لباس،هیچ وارثی نداشت و تنها دوستش سگش بود او تمام دارایی خود را به این سگ بخشید و مقدار زیادی نیز به کمیته های حمایت از حیوانات کمک کرد.

4- اززندگی درجوب تا کاخ نشینی:به مانند بالا کارلوتا لیبنستین پس از مرگش در سال 1991 مقدار زیادی پول برای سگ خود به ارث گذاشت او همچنین خانه بزرگ و ویلایی خود را به تعدادی سگ بخشید تا دیگر در جوی آب نخوابند و خانه بزرگی داشته باشند.
 
5-ملکه خساست:در سال 1997 وقتی هری هلمسلی درگذشت یک خانه به ارزش میلیون ها دلار از خود به یادگارگذاشت.همسر سابق او این اموال را مصادره کرد و با داشتن ثروت بسیار به علت پرداخت نکردن مالیات به زندان رفت.او در سال 2007 از دنیا رفت و تنها مقدار کمی برای نوه های خود به یادگارگذاشت و حتی به دو تا از نوه های خود هیچی نداد.
 
6-به خاک نسپارید:جرمی بنتهام که در دوران خود یک دانشمند و فیلسوف بزرگ بود در سال 1832 درگذشت و وصیت کرد تا بدن اورا با یونجه پر کنند و بر روی یک صندلی بگذارند.بدن او امروزه در دانشگاه لندن وجود دارد.
 
7-انتقام با سیگار:ساموئل برت به خاطر مخالفت های همسرش نمیتوانست سیگار بکشد او پس ار مرگ وصیت کرد تا اموالش به همسرش برسد به این شرط که او روزی 5 سیگار بکشد.
 
8-یه قوطی قبر:شاید شما اسم فرد بایر را نشنیده باشید اما حتما قوطی های چیپس را دیده اید.او با اختراع این قوطی ها توانست کمک عظیمی به این عرصه بکند.او وصیت کرد تا پس از مرگش. بدنش را در این قوطی جای دهند.
 
9-خاک سپاری در فضا:ژان رودنبری در سال 1991 درگذشت.او خالق پیشتازان فضا بود و وصیت کرد تا بدنش به فضا برود .مقداری از بدن  او با شاتل کلمبیا به آسمان برده شد و باقی بدنش در سفرهای بعدی به فضا برده شد.

10-آرزوی مرگ:ژان کنور در سال 1997 در کنتاکی درگذشت و یک خانه به ارزش زیادی برای بازیگر فیلم آرزوی مرگ به ارث گذاشت اما خواهر او بسیار مخالفت کرد و تنها نیمی از دارایی او به این بازیگر رسید و او نیز این پول را به خیریه بخشید.


نظرات شما عزیزان:

علی 54
ساعت16:06---15 مهر 1390
چون مطلب راجع به مرگ دل عزراییل برای چه کسانی سوخته است؟

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر

(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح

انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟


عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:...

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان

کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم

دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی

متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.


۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و

امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها

و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که

خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود

که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب

اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که

ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.


در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام

می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از

دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر

تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و

پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که

ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم بود گفتم براتون بذارم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: مهرداد تاريخ: چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

با سلام ، مهـرداد هستم و از اين كه اين وبلاگ رو براي ديدن و خواندن مطالب مورد توجه قرار دادين متشكرم. در اين وبلاگ سعي شده تا از مطالب مفيد و آموزنده استفاده بشه تا شما كاربران عزيز از اون لذت ببريد ، لذا اميدوارم با درج نظرات خود ، در پيشرفت هر چه بيشتر اين وبلاگ اين حقير رو ياري بفرمائيد. با سپاس از شما دوستان گرامي mehrdad_505@yahoo.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to mehrdad2.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com